(روزنامه خزر – چهارشنبه 24 شهریور 78 –ص2 )

نگاهی تاریخی به “بازار ” رشت به عنوان مرکز استان گیلان – نشانگر این واقعیت است که شهر رشت ، در زمان سلطنت شاه عباس ،از موقعیت خوبی برخوردار بود. کاروان ها از قزوین – که بصورت انبار کالای ایران در آمده بود  – در فاصله 6 شبانه روز به رشت می رسیدند و در مدتی کوتاه به پیر بازار که با یک راه آبی مناسب با انزلی در ارتباط بود ،میرفتند چنین وضعی به این شهر شرایط ممتازی بخشیده بود.

در زمان شاه عباس دوم و کریم خان زند و آقا محمد خان قاجار ، رشت به مرکز بازرگانی تبدیل شده بود . کاروان های بزرگی از هند و بخارا و ترکیه و سایر کشورها به این شهر می آمدند و ابریشم را با خود به بنادر مختلف دریای مدیترانه و خلیج فارس حمل می کردند.

در زمان حکومت فتحعلی شاه ، طبق نوشته یکی از سیاحان ، رشت پایتخت گیلان آبادترین شهری بود که تا آن وقت در ایران دیده بود .این شهر دارای بیش از دو هزار کارگر بود که به بافتن پارچه ابریشمی می پرداختند. “الکساندر خودزکو ” که در زمان سلطنت محمد شاه به ایران آمده بود ، می نویسد “هر چند دو سوم جمعیت این شهر بر اثر طاعون از بین رفت  باز در حال حاضر صاحب 6 هزارخانه است که در هفت محله پراکنده اند  تحرکی که در فصل تجارت ابریشم رشت را فرا می گیرد در کمتر شهری از مشرق زمین می توان یافت ”

“ملگونف ” که در سالهای 1860-1858 گیلان را دیده است می نویسد : “رشت از زمان شاه عباس کبیر تا زمان کریم خان زند و آقا محمد خان از نظر بازرگانی شهرت فراوانی داشت . حدود 50 کاروانسرا در جابجایی کالاهایی که از هند ، بخارا ، روم و عثمانی می رسیدند فعالیت داشتند.

موقعیت شهر رشت که در سر راه اروپا قرار داشت و نیز برخورداری از ابریشم ،پای سوداگران اروپایی را به این شهر باز کرد . انبارها و دفاتر تجارتی تازه ای دایر گردید. برنج هم که محصول اصلی گیلان است با تولید نسبتا ً زیاد به وسیله کشتی ها به بادکوبه و از آنجا به دیگر شهرهای روسیه می رفت و همین امر باعث شده بود تا از سوی بازرگانان این شهر و یا دیگر شهر های ایران ، در شهر “لنکران ” ،بادکوبه ، “حاجی طرخان ” دفاتر تجاری برخوردار شودو مبادله کالا با ورود قند و شکر و محصولات فلزی و انواع پارچه برقرار گردد. کالاهای وارداتی ، با کشتی به گمرک غازیان می رسید و از آنجا با کرجی های بزرگ باری از راه مرداب به پیربازار حمل می شد و از این بندر کوچک به وسیله راه آهنی که یک تاجر گرجی به نام “خوشتاریا “از پیربازار به رشت کشیده بود ، به این شهر وارد می شد و به سوی انبارها و یا شهرهای دیگر سرازیر می گردید .

در اینجا این پرسش مطرح می شود که آیا امروز هم از آن بازار فعال و پر رونق خبری هست ؟ واقعیت تلخ و گزنده این است که بواسطه عدم هوشیاری و تحرک در بازار ،رفته رفته آن گذشته پر رونق از بازار گیلان رخت بر بست . حقیقتی که امروز کمتر بدان توجه می شود ، و این بی اعتنایی تجار و بازرگانان  گیلان نسبت به تولیدات استان است .برای روشن شدن موضوع تنها کافی است نگاهی به بازار مصرف روزمره جامعه خود بیافکنیم و کمی درنگ کنیم  تا مشاهده نمائیم که در جغرافیای فروش و مصرف این استان بجای کالاهای تولید گیلان ،چه کالاهایی جای گرفته است . ماکارونی ،کیک ،کلوچه ، چیپس ،فرش ماسینی و دهها قلم کالای تولیدی این استان در گیلان به فروش نمی رسند و یا سهم ناچیزی از جغرافیای خرید و مصرف شهروندان گیلانی را به خود اختصاص می دهند . فقر بازار ، این چنین آغاز شد . زیرا بازاری که با تولیدات خودی  بیگانه باشد و هم وغم خود را به فروش و عرضه محصولات دیگری صرف نماید و هیچ انگیزه وتحرکی برای حضور در بازار استانها و سایر کشورها نداشته باشد ،بازاری فقیر و ناتوان و علیل است .تا مادامی که چنین طرز فکری در  بازار ما حاکم است “فقر” در بازار و جامعه خودنمایی خواهد کرد . آنوقت شاهدیم که شهرداری برای اجرای طرح های خود پول ندارد ،مردم درامد ندارند که بخشی از ان را بعنوان عوارض و کمک به شهرداری بپردازند ، دارایی مالیات لازم را وصول نمی کند ،اقتصاد گیلان بی رونق است ،جوانان گیلانی بیکارند ،تولیدات صنعتی استان فروش ندارند، کارگران شاغل در کارگاهها و کارخانجات یکایک در حال بیکاری و بازخرید هستند. .بازار گیلان نه تنها میل و رغبتی به خرید و فروش محصولات تولیدی استان نشان نمی دهد بلکه در پاره ای موارد بر علیه آن نیز سخن می راند . این دور تسلسل همچنان ادامه دارد. چرا بازار ما اینقدر سهل انگار باید باشد که بجای فروش و عرضه محصولات تولیدی انسان بگذارد،بخش مهمی از مصرف  این بازار را محصولات تولیدی سایر استانها و حتی کشورها علیرغم تولید مشابه آن در استان تصرف کنند .هر قدر بازار گیلان از تولیدات محلی فاصله گرفته و بگیرد به همان میزان از قدرت مالی و اقتصادی شهروندان گیلانی کاسته و بنیه مالی آنان آسیب پذیر خواهد گشت و تلاش اقتصادی چنین بازاری جز فقیر کردن جامعه چه حاصلی دارد.چرا باید بازار گیلان تنها یک بازار وارد کننده و مصرف کننده بی احساس مسئولیت باشد ؟ چرا نباید محصولات تولیدی گیلان توسط تجار گیلانی در سایر استانها و کشورهای دیگر بفروش برسد ؟ چرا بازار ما از تشخیص این واقعیت عاجز است که اگر ظرفیت تولیدی کارخانجات ما فعال باشد سودش را بازار ما ،جامعه ما و مردم گیلان خواهند برد ؟بازار ما به سود کی و زیان چه کسی رفتار می کند . آیا جز گیلان و گیلانی ؟ آیا وقت آن نرسیده که بازار گیلان با تولیدات گیلانی آشتی کند ؟ امروز برای این شکوفایی اقتصادی نیمه جان گیلان ادارات صنایع ، بازرگانی ،مجامع امور صنفی ، اتاق بازرگانی و صنایع و معادن شعبه گیلان وظیفه ای بس سنگین دارند که در این مقطع حساس باید به آن عمل کنند .این مراکز حداقل می توانند با برگزاری جلسات همکاری و همدلی این دو بال توسعه ، تولید و بازرگانی را بهم نزدیک کنند.

به امید روزی که در بازار ما ،تولید ما ،اقتدار گیلان با منفعت شخصی گره بخورد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست