(خزر یکشنبه اول اسفند 1378 سال سوم شماره 235)

اشاره :

آنچه در پی می آید یافته های نگارنده در طی بیش از یک دهه فعالیت در صنعت استان است.حال که قرار است اختیارات بیشتری به استانداران کشور تفویض شود.حال که شوراهای اسلامی شهر و روستا وارد عرصه مشارکت های اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی شده اند لازم است به منظور رشد و توسعه صنعت کشور و علی الخصوص در استان گیلان که با محدودیت های زمین هم مواجه است و همچنین استفاده بهینه از امکانات و سرمایه های موجود استان، برخی موانع و تنگناهای اداری برای فعالیت صاحبان سرمایه  برداشته شود تا زمینه های ایجاد صنایع کوچک و اشتغال مولد قشر جوان و بیکار استان فراهم آید.

سه کمپانی در جهان عملاً کار تولید و صادرات لوازم کودک را در دست  دارند که یکی از آنها کمپانی«کمرا» تایوان است.این شرکت حداقل یکصد و پنجاه کالای صادراتی دارد که چندین میلیون دلار از تولیدات آن به طور قاچاق از مرزهای جنوبی و مرز پاکستان وارد کشور ما می شود .  مدیر یک واحد تولید کننده لوازم کودک در استان بهنگام افتتاح واحدش در گفتگو با نگارنده تعریف می کرد که چندین سال قبل از راه اندازی یک اعتبار 450هزار دلاری برای ورود«سرشیشه کودک» برای کمپانی«کمرا» تایوان گشایش نمودم که پس از مدتی از یازده کانتینر کالای مورد درخواست فقط یک کانتینر آن ارسال شد.وقتی متوجه شدم که کمپانی «کمرا» قادر به تامین به موقع کالا نیست به اتفاق یکی از شرکا به کشور تایوان سفر کرده و تقاضای بازدید از کمپانی معروف «کمرا» را نمودیم.در دیدار با مدیر عامل «کمرا» سوای محقر بودن دفتر کارش متوجه شدیم خانمی در پشت میز وی نشسته و دو عدد صندلی هم این طرف میز برای مهمانان قرار دارد و مدیر عامل «کمرا » سرپا ایستاده و صندلی برای نشستن ندارد.بعداً مشخص شد چون مدیر عامل «کمرا» زبان انگلیسی بلد نیست مجبور شد از خانمش کمک بگیرد. یعنی شرکتی که میلیون ها دلار صادرات دارد مدیر عاملش صندلی برای نشستن ندارد.پس از  مذاکره تقضای بازدید از خطوط تولید کارخانه را نمودیم با کمال تعجب مشاهده کردیم که «کمرا»  معروف و با شهرت جهانی فقط یکصد متر مربع زیر بنا دارد و تقریباً هیچ چیز را هم خودش تولید نمی کند فقط در یک سالن یکصد متری جائی شبیه پارکینگ منازل مسکونی خودمان سفارشات را دریافت کرده و بسته بندی می کند یعنی اگر شما مثلاً هزار قلم از یک محصول را سفارش بدهید او بلافاصله  هزار عدد قوطی به کارخانه چاپ ، هزار عدد بطری به کارخانه شیشه و سایر متعلقات را هم به کارخانجات دیگر با نام «کمرا» سفارش می دهد و بعد از پکینگ و درج نام «کمرا»  در بسته بندی ها به کشور خریدار ارسال می کند.بعبارت دیگر استفاده بهینه از ظرفیت های خالی  کارخانجات تایوان و رواج  فرهنگ مونتاژ. پس طبیعی خواهد بود  کشوری که مساحتش 2 درصد ایران است بتواند سالیانه بیش از یکصد میلیارد دلار صادرات داشته باشد. آیا  این امکان در کشور ما یا استان ما هم فراهم است؟چقدر پارکینگ سرپوشیده و بلااستفاده در استان وجود دارد که هریک از آنها به نوبه خود یک«کمرا» می شود؟منتهی می بینید مقررات اجازه نمی دهد. مقررات می گوید حتماً باید کارخانه داشته باشی، مقررات می گوید میلیون ها ريال سرمایه گذاری داشته باشی ، حتما باید ارز این مملکت را صرف خرید ماشین آلات و آزمایشگاه های مجهز بکنی مقررات  می گوید از ظرفیت های خالی کارخانجات نمی توانی به نام موسسه خودت استفاده و کالا تولید و صادر کنی . واقعاً انسان غصه می خورد که چرا مملکت ایران از این همه امکانات و ذخایر خدادادی و ماشین آلات و سالنهای تولید راکد و نیمه راکد استفاده نمی کند آمارها نشان می دهد امروز به تنهایی به اندازه کل آلمان در کشورمان ماشین آلات صنعتی داریم.فرهنگ جامعه نیز به جای فرهنگ تولید فرهنگ مصرف است.علاقه مندیم بهترین ها را مصرف کنیم بدون آنکه برای تولید آنها کمترین زحمتی کشیده باشیم البته تایوان و «کمرا»  تنها یک نمونه است کشوری مثل ژاپن هم اینگونه عمل می کند به نحوه تولید کالا در این کشور هم توجه نمائید.

بطوریکه می دانید در کارخانجات چینی سازی دسته فنجان و قوری بطور جداگانه ساخته می شوند و پس از ساخت به بدنه آن متصل میگردند.مدیر یکی از کارخانجات چینی سازی به نگارنده می گفت:در بازدیدی که از یکی از کارخانجات معتبر چینی سازی در ژاپن داشته متوجه شده که دستگاه مربوط به تولید دسته فنجان در کارخانه وجود ندارد.علت را سوال کردیم پس از صرف ناهار به اتفاق یکی از مسئولین کارخانه ژاپنی از شهر خارج شدیم و چند  کیلومتر دورتر از محل کارخانه وارد پارکینگ خانه ای شدیم.چند دستگاه مربوط به تولید دسته  فنجان و قوری در زیر پارکینگ قرار داشت .پدر و مادر خانواده بهمراه دختر  و پسر خود مشغول تولید فنجان و قوری بودند.پدر خانواده که مرد 70ساله ای بود دسته های فنجان را از قالب بیرون می آورد و پسر خانواده عمل «پرداخت » را انجام می داد.هرکدام به کاری مشغول بودند و نوزاد خانواده هم در محلی شبیه گهواره خودمان در پارکینگ خوابیده بود و هر از گاهی سری به این بچه زده می شد.فرد همراه توضیح می داد که هرگاه تولید دسته فنجان به یک حد معینی رسید از کارخانه برای حمل آنها مراجعه خواهند کرد.به امید روزی که تولید در جامعه یک ارزش بحساب آید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست