چرا شرکتها در ایران عمری نسبتاً بلند ندارند؟!

  1. خانه
  2. chevron_right
  3. یادداشت های روزانه معلم فروش
  4. chevron_right
  5. چرا شرکتها در ایران عمری نسبتاً بلند ندارند؟!

1⃣ در حالی که در کشورهای خارجی گاه شرکتها تا چندین و چند نسل همچنان پابرجا هستند و فعالیت خود را ادامه می دهند.

به نظر ما در ایران کمتر در معرض تجربه و داستان شرکتهای بومی خودمان قرار داریم.

کتابهای؛

🔸 وال مارت
🔸سونی
🔸تویوتا،
🔸هوندا،
🔸 استارباکس
را با ترجمه های نسبتاً دلنشین و خواندنی در قفسه های کتابخانه ها و کتابفروشیها دیده اید، اما از کتاب شرکتهای ایرانی تقریباً اثر زیادی نیست .

2⃣ ما در ایران از نوشتن اختلاف دیدگاهها و سلیقه ها بین اعضای هیأت مدیره می گریزیم و در کتابهای شرکتهای خارجی از نزاع سنگین هیأت مدیره میخوانیم که به اخراج #استیو_جابز می انجامد. بعدها جابز به شرکت بازمی گردد و در رأس قرار می گیرد. اینجا نیز در یکی از روزها اختلاف بشدت سنگین او با معاونش را میخوانیم که به اوج میرسد معاونش از جا پا شده، صندلی اش را به قصد ترک شرکت رها میکند اما جابز در همهمه ی عصبانیتها به اشتباهش پی می برد و همانجا قبل از آنکه معاونش دستگیره ی در را بچرخاند از معاونش می خواهد که از تصمیم اش برگردد و اینجا نیز همگی اعضای هیأت مدیره غافلگیر می.شوند.

3⃣ 👈از #جک_ولش مدیر افسانه ای قرن بیستم درسهای فراوانی داریم که به یکباره چند هزار نفر را اخراج میکند و به جک نوترونی معروف می شود که همانند بمب تخریب می کند؛ از مسائل و اختلافاتش با همسرش مطلع می شویم

👈 در برخی از کتابها از تندخوییها و لابی های مدیرانی آگاه میشویم که در کمال بی صداقتی به حذف برخی از افراد کاردان می انجامد و ما به عنوان خواننده ی ایرانی مبهوت میشویم که چگونه بسیاری از رفتارها و تصمیمها، بدون پرده پوشی و پنهان سازی نوشته شده است .و ما در کتابهای شرکتهای ایرانی از اساس عمدتاً با کامیابیها و ظفر مندیها روبه روییم آن هم در یک بسته بندی ،کادویی با زرق و برق و جلوه نماییهای پرطمطراق. حداکثر چیزی که در کتابهای شرکتهای ایرانی با آن روبه روییم درباره ی #نداری و #فقر مؤسس و مالک شرکت است که چگونه خود را از رده های پایین به رده های بالا رسانده و همچنان در بهترین حالت هنوز هم رفتارهای پیشین خود را فراموش نکرده و نمی کند و دوست دارد در اینجا و آنجا از گذشته ای بگوید که چندان نشاط انگیز نیست و از اساس رقت انگیز است.

4⃣ پذیرفتنی است که ما هم در سطح شخصی و هم در سطح سازمانی و شرکتی، با نوعی خودسانسوری روبه روییم .نمی توانیم آنگونه که دوست داریم چهره ی واقعی خودمان، و سازمانمان و شرکتهایمان را به صورت واقعی و
آشکار بنویسیم. به هر رو میدانیم که رغبت خوانندگان به کتابهای شرکتهای خارجی از آن روست که احساس میکنند با خواننده صمیمی و صادق هستند دلیلی نمیبینند که بسیاری از چیزها را از او پنهان کنند اما در ایران در مواردی ناگزیریم از دادن آمار و اطلاعات بپرهیزیم؛ چرا که سازمانهای نظارتی با همین مستندات می توانند تقاضاهای مربوط به سالهای قبلی را نصب العین قرار دهند و در شرایط فعلی شرکتها را برای پرداخت مالیات و… بازخواست کنند! برای رهایی از این سختگیریهای دولتی باید فکری کرد که اجازه داد صاحبان شرکتها و سازمانها بتوانند بی پروا آمارها و مستندات را در معرض مطالعه قرار دهند از دیگر ،سو بخشی از شخصیت محافظه کارانه را تربیت کنیم تا بتوانیم آشکار و عیان بنویسیم؛ با این امید که صداقت و صراحت اعتماد برانگیزند و بتوانند رغبت خوانندگان را در پی داشته باشند.

5⃣ آنچه در کتابهای شرکتهای ایرانی میخوانیم به نظرم ظفرمندیها و کامیابیها است و اگر شکستها و ناکامیهایی معرفی شده، قطعاً در صفحات بعدی به پیروزیهایی انجامیده است .

و به این ترتیب به هوش و تجربه ی صاحب و مالک شرکت دست می یابیم این در حالی است که خواننده بخوبی صداقت و صراحت
را از نقشه چینی عامدانه و ماهرانه برای عبور از شکستها و دستیابی به پیروزیها در می یابد .

از این روست که گاه همین تک کتاب شرکتها و سازمانها، آن حلاوت شیرین تجربه ی تلخ را به خواننده نمیدهد.

تصور میکنم که نسل جوان ما اگر در معرض الگوهای بومی قرار گیرد اگر درباره ی شکستها و ناکامیها بخواند، نه تنها درباره ی خرد و تجربه ی صاحبان و مالکان شرکتها داوری یا پیشداوری نمیکند، از دیگر سو قدردان آنها خواهد بود که با راستی و صداقت داستان شرکتها را با لطف و محبت و با هدف تجربه اندوزی تقدیم نسل بعدی کرده اند. فارغ از آنکه باید بتوانیم سهم نظارتی سازمانهای دولتی را برای چنین کتابهایی کم کنیم بهتر است درباره ی ویژگیهای شخصیتی خود و سازمانمان نیز با گشودگی بیشتری اقدام کنیم و البته این گشودگی مستلزم پرورش است و در ممارست و تمرین پدید می آید.
6⃣ در خاطرات جک ولش مرد افسانه ای قرن بیستم، میخوانیم که هر روز صبح زمانی که ماشین شرکت از جلوی در منزل جک ولش پارک کرده تا مدیر عامل سوار ماشین شود، نویسنده ی خاطرات سوار ماشین شده و در تمامی رفت و آمدها، جلسات، دیدارها حضور داشته و همراه و همپای جک ولش بوده تا اواخر شب که راننده جک ولش را دم در منزل پیاده می.کند. بدین ترتیب
حدود یکسال به طول می انجامد. یا در خاطرات برخی مدیران هست که روزهای خاصی را در هفته به نویسنده ی خاطرات اختصاص می دادند؛ به گونه ای که این روز تقریباً به صورت

ثابت بود و بندرت لغو می شد.

🟢🟣#محمدرضا_گیاه_پرور

برگرفته از سخن ناشر کتاب
پگاه؛ پرورش گسترده اندیشه هوشمند

💐💐الهی که همواره شاد و سلامت و #فرانگر باشیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست